مدیریت استراتژیک یک فن و یک الگوی برنامه ریزی است و از کاملترین مدلهای برنامه ریزی میتوان به مدیریت استراتژیک اشاره کرد. برنامه ریزی یکی از وظایف پنج گانه مدیریت محسوب میشود و در واقع مهمترین وظیفه مدیریت به حساب می آید زیرا وظایف دیگر مدیریت نیز وابسته به برنامه ریزی است و انجام آنها مستلزم برنامه ریزی است مثلا برای انجام کنترل نیازمند برنامه ریزی هستیم و این دو وظیفه در واقع دو روی یک سکه محسوب میشوند و یا برای انجام هماهنگی نیازمند برنامه ریزی هستیم.
جهت خرید و فروش و ثبت برند با مشاوران ما تماس بگیرید.
برنامه ریزی شکاف بین وضعت موجود و مطلوب را پوشش میدهد و در این فرآیند وقتی به وضع مطلوب می رسیم، وضع مطلوب به وضع موجود تبدیل میشود و یک وضع مطلوب جدید بوجود می آید که مستلزم برنامه ریزی میباشد و این روند تا بی نهایت ادامه پیدا میکند. در صورتی که وضع مطلوب، ایده آل نهایی ما باشد و یا امکان ارتقا و بهتر شدن آن وجود نداشته باشد وضع مطلوب جدیدی ترسیم نمیشود و وظیفه برنامه ریزی در اینجا حفظ وضع موجود میباشد.
۱-پیش بینی
اگر پیش بینی وجود نداشته باشد اصلا برنامه ریزی معنا پیدا نمی کند زیرا برنامه ریزی برای مواردی می باشد که هنوز اتفاق نیفتاده است وما برای فعالیتها و اهداف خود در آینده برنامه ریزی می نماییم و این مستلزم پیش بینی آینده می باشد. پیش بینی ها معمولا همراه با درصدی خطا می باشند که این درصد باید یک درصد معقول و منطقی باشد. مثلا اگر ما برای سال آینده مقدار تولید را ۱۰۰ واحد تخمین میزنیم این پیش بینی در صورتی معقول میباشد که تولید واقعی ما مثلا بین ۸۰ تا ۱۲۰ واحد اتفاق بیافتد ولی اگر تولید واقعی ۱۰ واحد و یا ۱۰۰۰ واحد اتفاق بیافتد پیش بینی ما دقت لازم را دارا نمی باشد. بطور کلی پیش بینی ها قطعیت ندارند و قابل انعطاف میباشند و میتوانند تغییر نمایند.
۲- آینده نگری
آینده نگری ترسیم وضع بهتر از آنچه امروز است میباشد که در بعضی موارد از آن به آینده سازی تعبیر می شود اما آینده سازی در واقع پس از آنده نگری میباشد و بطور کلی افراد و سازمانها از لحاظ آینده نگری به سطوح زیر تقسیم میشوند:
آینده ساز : کسانی هستند که تعیین میکنند آینده چگونه باشد و در واقع آینده را می سازند
آینده نگر: افرادی هستند که میتوانند حدس بزنند در آینده چه اتفاقی می افتد و برای آن برنامه ریزی می نمایند.
شگفت زده : این افراد در تماشای آینده ای که محقق شده، هستند و پس از اینکه آینده اتفاق افتاد از آن استفاده می کنند.دسته آخر افرادی هستند که قدرت تماشای آینده محقق شده را نیز ندارند و حتی پس از اینکه آینده واقع شد نیز نمی توانند از آن استفاده کنند.
۳- هدف و یا اهداف
۴- فرآیند ها و یا عملیات اجرایی
برای انجام برنامه ریزی باید پیش بینی نماییم که برای رسیدن به آینده مورد نظر به چه منابع و امکاناتی نیازمندیم و بابد چه فعالیتهایی را انجام دهیم .
مدیریت استراتژیک عبارت است از تدوین و اجرای استراتژی هایی برای رسیدن به اهداف سازمان با استفاده از توانمندی های داخلی شرکت، بهره گیری از فرصت های محیطی و مقابله با تهدید های محیطی
اگر فرض کنیم سازمان ها و افراد یک قایق یا کشتی باشند برای اینکه این کشتی به مقصد برسد هم نیاز به هدف و جهت صحیح داریم و هم نیاز به موتوری داریم که درست کار کند در واقع هم نیاز به درست انجام دادن کار داریم و هم لازم است انجام کار درست باشد.
در واقع مدیریت استراتژیک به دنبال مرحله پیشرفت می باشد و به دنبال این است که بنگاه ها را طوری برنامه ریزی و هدایت نماید که در خانه پیشرفت قرار بگیرند یعنی به بنگاه ها کمک کند تا هم هدف خود را به درستی انتخاب کنند و هم آن هدف را به درستی انجام دهند و فعالیت های مناسب برای رسیدن به هددف را به درستی انجام دهند تا شرکت به پیشرفت و بهره وری برسد.
برای اینکه دریابیم که آیا تخصیص بهینه منابع صورت گرفته است یا نه، باید تحلیل هزینه- منفعت را انجام دهیم و در صورتی که منافع بیشتر از هزینه ها باشد تخصیص بهینه منابع صورت گرفته است. در اسلام نیز احکام با توجه به همین تحلیل بیان شده اند.
برای تحلیل هزینه باید منافع و هزینه های بلندمدت و کوتاه مدت و همچنین منافع و هزینه های فردی و جمعی مد نظر قرار گیرد. البته سازمانها بیشتر به منافع کوتاه مدت و فردی توجه می کنند در صورتی که باید به منافع بلندمدت و جمعی توجه بیشتری را مبذول داریم تا بتوانیم تحلیل مناسب هزینه- منفعت را انجام دهیم.
استراتژیست ها مسئول موفقیت یا شکست شرکت هستند و مسئولیت مدیریت استراتژیک را در سازمان و شرکت بر عهده دارند. معمولا اعضای هیئت مدیره، مدیر عامل، سهامداران، معاونین جزء استراتژیست های شرکت محسوب می شوند. استراتژیست ها مسئول تدوین استراتژی و برنامه استراتژیک و پشتیبانی از اجرای آن استراتژی هستند.
یک فرآیندمدیریت استراتژیک، مراحلی است که ما را بصورت گام به گام در برنامه استراتژیک کمک مینماید.
دنیا بحث های مربوط به تدوین استراتژی بیشتر میباشد و همانطور که در شکل فوق ملاحظه میشود مراحل متعددی از فرآیند مدیریت استراتژیک را تدوین استراتژی تشگیل میدهد. اما امروزه بیشتر مشگلات در بخش اجرای استراتژی میباشد و بحث های مربوط به تدوین استراتژی بیشتر جنبه تئوریک دارند.
شباهت ها:
تفاوت ها
Mission به معنی فلسفه وجودی و چرایی وجود می باشد. به این معنی که چرا این کالا بوجود آمده است. منظور از فلسفه وجودی شرکت یعنی اینکه چرا این شرکت در این صنعت بوجود آمده است. منظور از فلسفه وجودی انسان یعنی اینکه چرا انسان در این دنیا بوجود آمده است.
فلسفه وجودی میتواند در سه سطح مطرح گردد: ۱- سطح جامعه / حکومت ۲- سطح سازمان / شرکت / بنگاه ۳- سطح فرد
مثلا فلسفه وجودی حضرت علی در سطح حکومت برقراری عدالت بود. فلسفه وجودی شرکت زمزم در صنعت نوشابه میتواند تولید سالمترین و بهداشتی ترین محصول باشد. فلسفه وجودی در سطح شرکت میتواند در حد یک جمله باشد مثلا ما در صنعت اتومبیل هستیم تا ایمنترین اتومبیل را برای مشتریان تولید نماییم. اکثر فلسفه های وجودی طولانیتر از این مورد هستند اما از یک صفحه و نیم تجاوز نمیکند. بطور کلی فلسفه وجودی باید بصورت کلی بیان شود و شرکتها نباید فلسفه وجودی خود را طوری انتخاب نمایند که در یک زمان، فلسفه وجودی شرکت به پایان برسد و از بین برود.
ماموریت متاثر از چشم انداز (Vision) یا بینش است. چشم انداز نیز میتواند متاثر از تحصیلات، تجربیات، مطالعات، تربیت خانوادگی، نیاز جامعه، تقاضاهای محیطی و . . . باشد. چشم اندازها در واقع ماموریت شرکت را میسازند.
ماموریت باید تا حد امکان بصورت کلی باشد و اهداف کلی شرکت را بیان نماید اما این کلی بودن نباید بگونه ای باشد که بی محتوا بوده بلکه باید جهت دهنده باشد.
در این روش اعضای هیئت برنامه ریزی استراتژیک به این سه سوال ژاسخ میدهند و بر اساس آن ماموریت سازمان تعریف میشود.
۳ . تکنیک ۵ سوالی
از نظر ماهیت ونتیجه، تفاوتی با روش قبلی ندارد و اکثر نتایج دو روش با یکدیگر یکسان میباشند.
به این معنی که ما چه خدماتی را ارائه میدهیم و یا چه محصولاتی را تولید می نماییم و یا چه نیازی از جامعه را برطرف می نماییم.
مشتریان ما چه کسانی هستند و یا ما نیاز چه کسانی را برآورده می کنیم و مخاطبین ما چه کسانی هستند.
حیطه فعالیت ما کجا قرار دارد. بازاری که ما در آن فعالیت می کنیم کجا قرار دارد و در واقع محدوده جغرافیایی فعالیت مشخص میشود.
چرا ما وارد این بازار شده ایم. چرا این محصول را تولید می نماییم و در واقع ممکن است وجه ممیزه شرکت در این سوال بیان شود.
ما چگونه این محصولات را تولید می کنیم و با چه روش و تکنیکی این محصولات را تولیدمی نماییم.
بطور کلی استراتژیست های شرکت برای تدوین رسالت شرکت به این سوالات پاسخ می دهند. این سوالات در قالب پرسشنامه تنظیم میشوند و پس از پاسخگویی به سوالات، پاسخ ها جمع آوری می شوند و مورد طبقه بندی قرار می گیرند و پس از آن نسخه اولیه بیانیه ماموریت تنظیم میگردد و سپس منجر به تدوین بیانیه نهایی میگردد.
فرآیند تهیه بیانیه چشم انداز و بیانیه ارزش مانند بیانیه ماموریت است. اما بطور کلی بیانیه ماموریت حتما باید وجود داشته باشد اما بیانیه چشم انداز و ارزش لزومی به وجودشان نمی باشد و بین بیانیه چشم انداز و ارزش، بیانیه چشم انداز مهم تر است. بطور کلی برای تدوین ماموریت بصورت کامل باید هر سه بیانیه وجود داشته باشد.چشم انداز تصویر آینده شرکت یا سازمان بعد از تحقق ماموریت در افق برنامه میباشد. برای تحقق چشم انداز باید ماموریت را طوری تعیین نماییم که آن چشم انداز محقق گردد. ماموریت دورترین هدف کلان شرکت میباشد.
برای دریافت مشاوره رایگان، هم اکنون عدد 9 را به سامانه 100043902000 ارسال نمایید.
|